نوشته شده در تاريخ جمعه 18 تير 1395برچسب:, توسط دلارام |

 

یكى از علماء بزرگ (مرحوم آیة الله سید باقر مجتهد سیستانى پدر آیة الله سید على سیستانى ومرحوم سید محمود مجتهد سیستانى ) در مشهد مقدس براى آنكه به محضر امام زمان عجل اللّه شرفیاب شود ختم زیارت عاشورا در چهل جمعه هر هفته در مسجدى از مساجد شهر آغاز می كند ایشان فرمودند: در یكى از جمعه هاى آخرین ، ناگهان شعاع نورى را مشاهده كردم كه از خانه ى نزدیك آن مسجدى كه من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم مى تابید، حال عجیبى به من دست داد، از جاى برخاستم و بدنبال آن نور به در آن خانه رفتم ، خانه كوچك و فقیرانه اى بود، از درون خانه نور عجیبى مى تابید. 
در زدم وقتى در را باز كردند، مشاهده كردم حضرت ولى عصر امام زمان عجل اللّه در یكى از اتاق هاى آن خانه تشریف داشتند و در آن اتاق جنازه اى را مشاهده كردم كه پارچه اى سفید بروى آن كشیده بودند، وقتى من وارد شدم و اشك ریزان سلام كردم ، حضرت بمن فرمودند: چرا اینگونه دنبال من مى گردى و رنج ها را متحمّل مى شوى ؟ مثل این باشید (اشاره به آن جنازه كردند) تا من دنبال شما بیایم ! 
بعد فرمودند: این بانوئى است كه در دوره بى حجابى (رضا خان پهلوى ) هفت سال از خانه بیرون نیامده مبادا نامحرم او را ببیند!(1)

پی نوشت:
1- گوهر صدف، ص 48

نوشته شده در تاريخ جمعه 18 تير 1395برچسب:, توسط دلارام |

 

 

من شکایت دارم...


از آن ها که نمی فهمند چادر مشکی من یادگار مادرم زهراست
 

از آن ها که به سخره می گیرند قـداسـتِ حجابِ مادرم را ؛
 

چـــــرا نمی فهمی؟
 

این تکه پارچه ی مشکی، از هر جنسی که باشد
 

حـــُرمــت دارد !

-----------------------------

بعدا نوشت :

از همه دوستانی که نظر گذاشتن ممنونم /

من به راهم و هدفم ایمان دارم پس دیگه از هیچ کسی شکایت ندارم!!!

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.